در غربت لحظاتم با تپش قلبم
چه رازیست خدایا که اینطور من غریبم
دو راه برام گذاشتی که در هر دو راه
میرسم به سوی تو ای خدای یکتا
یکی سخت و پر ز سنگلاخ و عذاب
آن یکی راه ، هموار ست خدایا مرا دریاب
تو ز من یا که برایم نخواستی عذاب
پس قرار ده به اراده خود بهترین لحظات
اما همین حکم ز طفولی به اجبار
تا به حال مرا کرده سر در گریبان
ز ره سخت و پر ز سنگلاخ گذر دادند مرا
خدایا قاضی توئی مرا دریاب
جال برای نزدیک شدن به حقیقت وجودت
روشنگر رهم باش ای معبودم
هرچه با قلم مینویسم بر کاغذ یاد توست
خط به خط کلام به کلام وجودخدائی توست